محروم شدن از هم زبانی با امام
امام صادق علیه السلام در بازار به همراه یکی از اصحاب خود عبور می کردند. شخص صحابی حضرت غلام جوانی داشت که بسیار بازی گوش بود و در حین حرکت در بازار حواسش به مغازه ها و افراد دیگر بود و مدام از ارباب خود و امام صادق علیه السلام دور می شد. اربابش او را صدا می کرد تا سریعتر به آنها ملحق شود. بعد از چند بار تکرار این مطلب، ناگهان ارباب او عصبانی شد و به او فحش رکیکی داد (حرام زاده) و گفت که سریعتر بیا و از ما جدا نشو. امام صادق علیه السلام ایستاد و رو به آن مرد گفت: به او چه گفتی؟ مگر او پدر و مادر ندارد. صحابی گفت: آقا این غلام از بلاد کفر آمده است و پدر و مادر کافر هستند. حضرت فرمود: مگر آنها مراسم ازدواج ندارند، همین کافی است که پدر و مادر او معلوم باشند و تو حق نداری به او فحاشی کنی. دیگر برو نمی خواهم تا پایان عمر ترا ببینم. یک فحش آن هم به غلامی کافر زاده باعث شد که آن صحابی حضرت، برای همه عمر از هم زبانی با امام زمانش محروم شود.