دعوایی در خیابان لاله زار
از واعظ مرحوم جناب آقای راشد نقل می کنند که روزی در خیابان لاله زار قدم می زده که دیده است مرد جوان تنومندی یقه یک پیرمرد را گرفته و به دیوار چسبانده است و دارد بافریاد از او طلب پول می کند. مردم دورشان جمع شده اند ولی کسی جرأت نمی کند اعتراض بکند. ایشان که در کسوت روحانیت بوده،جلو رفته و به جوان اعتراض می کند: مگر این پیرمرد چه کرده که شما اینگونه او را عتاب می کنید؟ جوان می گوید: به شما ربطی ندارد و موضوع خانوادگی است و این پیرمرد پدرم است و از او 5 تومان می خواهم و نمی دهد. ایشان از جوان می خواهد که او را رها کند ولی او رها نمی کند که سرانجام با پا در میانی مردم دست از او برمی دارد. پیرمرد که از دست پسر جوانش رها شده بود رو به آقای راشد می کند و می گوید: خود کرده را تدبیر نیست و این مکافات عمل خود من است زیرا که من در 20 سال پیش، همین کار را با پدرم برای ده شاهی کردم و الآن پسرم آن کار مرا دارد مکافات می کند.