إنَّ أوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلّذی بِبَکَّهَ مُبارَکاً وَ هُدَیً لِلعالَمینَ فیهِ آیاتٌ بَیُّناتُ مَقامُ إبراهیمَ وَ مَن دَخَلهُ کانَ آمِناً
]آل عمران: 95 و 96[
کعبه، نخستین خانهای است که برای بندگی مردم، در سرزمین مقدس مکه بنا شده است. خانهی فزونیبخش خیر و خوبی، خانهای که برای همه هستی هدایت است. نشانههای آشکاری از خدایی بودن این خانه در آن است. مقام ابراهیم یکی از نشانههاست. هرکس به حریم الهی این خانه وارد شود، در امن و آرامش خواهد بود.
این بیان ظاهر آیهی شریفه است و همینطور هم هست. بههمینجهت حتی حیوانات که در حریم کعبه هستند، بههیچرو نباید صید شوند یا آسیب ببینند ]کافی 4: 226[. اما این معنای ظاهری، ژرفای بیشتری هم دارد و میدانیم که برای دریافت باطن و ژرفای آیات خدا باید دست نیاز به سوی عترت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله دراز کنیم.
ابوحنیفه که پیشتر شاگرد امام صادق علیهالسلام بود، بع تحریک حکومت و تشویق و خواستهی دل، مدعی مکتب و مرام شد و رو در رو با امام صادق علیهالسلام داعیه دانش کرد. دانش دروغینی که ثمرهی آن بدعتها و کژیهایی است که در دین پدید آورد. امام پیوسته میکوشید تا با برهان و دلیل، اشتباهات و نادانیهای او را بر وی آشکار کند و او را از کژروی و گمراهکردن باز دارد. یکبار در یک گفتگوی قرآنی اما از او پرسید: ای ابوحنیفه، آن سرزمین مقدس کجاست که خداوند دربارهاش میفرماید: هرکس وارد آنجا شود، در امان خواهد بود؟
پاسخ این پرسش ظاهراً روشن بود و از این رو ابوحنیفه بیدرنگ گفت: منظور کعبه و حریم آن است. امام دوباره از او پرسید: مگر حجاج بن یوسف، آنگاه که عبداللهبنزبیر به کعبه پناهنده شد، آنجا را با منجنیق نکوبید؟ مگر کعبه را ویران نکرد؟ مگر نه این است که عبدالله و یاران او را کشت؟ آیا آنها در خانهی خدا، در امان بودند؟ آیا این آیهی قرآن به این ترتیب نادرست خواهد بود؟
ابوحنیفه که این سخن را شنید، مات و مبهوت ماند که چه بگوید. او سکوت کرد. چون حرفی برای گفتن نداشت.
سماعه بن عمران میگوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم مردی مالی از من برده و مدتی است از من پنهان شده است. اکنون او را دیدم که به دور کعبه طواف میکند. آیا میتوانم به سراغش بروم و طلبم را از او بخواهم؟
امام فرمود: خیر. کاری به او نداشته باش. حتی به او سلام هم نکن. مبادا که او را بترسانی. بگذار تا طوافش تمام و از حرم خارج شود، آنگاه به سراغش برو.
از منظر امام، حرمت حریم تا آنجاست که ترساندن وامدار توسط بستانکار را هم جایز نمیداند. مبادا که این امر موجب ترس و لرز او در حریم امن خدا شود. فراتر از این، حتی اگر کسی در بیرون دست به جنایتی بزند و به حرم بگریزد، به بیان امام، هیچکس حق ندارد او را در حرم دستگیر کند. اما او را باز میدارند از اینکه بتواند به بازار برگردد و خرید و فروش کند و نیز آب و غذا را از او دریغ میکنند و دیگران را از سخن گفتن با او بازمیدارند و خلاصه او را در حصر مالی و غذایی و روحی قرار میدهند تا ناچار شود از حرم خارج شده و آنگاه در بیرون از حرم دستگیر میشود. البته اگر کسی در داخل حرم مرتکب جنایتی شود، از آنجا که حرمت را شکسته است، همانجا حدّ خدا بر او جاری میشود ]کافی 4: 258[.
آنچه گفته شد، بیان ظاهر آیه بود و به احکام شرعی حرمت حرم مربوط میشود. اما چنانچه امام صادق علیهالسلام به ابوحنیفه گفت، چه بسا افرادی حرمت را پاس ندارند. بازهم درستی سخن خدا خدشهناپذیر است. در توضیح این مطلب به بیانات دیگری از امام صادق علیهالسلام اشاره میشود: کسی که داخل حرم خدا شود، درحالی که به آنجا پناهنده شده است، اگر احیاناً به خاطر شکستن حرمت حرم، توسط کسانی که به حرمت اعتنا نمیکنند، آزاری ببیند یا کشته شود، از خشم و غضب خدا در امان میماند.
یعنی به همینخاطر که در حریم خدا کشته شده است، گاناهانش آمرزیده میشود و در روز قیامت از خشم خدا در امان خواهد بود. همین مطلب با بیان دیگری در دعاهای حرم آمده است:
بارلها، خانه، خانهی توست و من هم بندهی تو و تو خود فرمودهای که هرکس وارد این خانه شود در امان خواهد بود. پس از خدا مرا از عذاب خویش مأمون بدار و از خشم خود پناهم ده.
]تفسیر نورالثقلین 1: 70[
مصون ماندن از خشم خدا بسیار مهمتر از آسیب جانی است. این آزاری است گذرا و ناپایدار و آن، عذابی است جاودانه و دردناک. اما امنیت و آسایش روحی در این دنیا و نیز در آخرت حاصل نمیآید مگر به یک شرط که آنرا امام صادق علیهالسلام فرمودند. یکی از شیعیان میگوید: از امام صادق علیهالسلام درباره این آیه شریفه پرسیدم: «هرکس به حریم کعبه درآید، در امان است.» امام فرمود: مطلبی از من پرسیدی که کمتر کسی تا به حال از من پرسیده است. هرکس قصد زیارت این خانه را کند –درحالی که میداند کعبه خانهای است که خداوند دستور داده است تا مردم به زیارت آنجا بشتابند- و درحالی آنجا را زیارت کند که نسبت به ما خاندان به راستی شناخت و معرفت داشته باشد، چنین کسی، در دنیا و آخرت، از خطرات مأمون و مصون است. ]کافی 4: 545[
کس دیگری همین مطلب را به گونهای دیگر از امام پرسید. او سؤال میکند: خداوند درباره کهبه چنین فرموده است: در آنجا نشانههای روشنی مثل مقام ابراهیم وجود دارد و هرکس هم به حریمش داخل شود در امان میماند. اما این درحالی است که گروههای منحرف و کژراهه مثل مرجئی و قدری و خارجی و حتی زندیقی که هرگز به خدا ایمان نیاوردهاند، به حریم کعبه وارد میشوند. آیا اینان همگی از عذاب خدا در امان هستند؟
امام فرمود: هرگز، آنان نه تنها از عذاب خدا در امان نیستند، بلکه هیچ کرامتی هم بر آنها نخواهد بود.
آن شخص میگوید: به امام عرض کردم: فدایت شوم، پس منظور از آیه چیست؟ آن حضرت پاسخ داد: هرکس وارد حریم کعبه شود درحالی که حق امامت و ولایت ما خاندان را میشناسد، همانگوهه که حق عظمت و حرمت کعبه را میداند، از آلودگیها و گناه بیرون میآید و خداوند غم و اندوه او را در دنیا و آخرت کفایت میکند و برطرف میسازد. ]تفسیر عیاشی1 : 188[
گفتار گرانمایهای را از حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله از جناب جبرئیل و او از جانب میکائیل و او از حضرت اسرافیل و او هم از سوی خداوند متعال درباره حضرت علی علیهالسلام فرموده است که تأکید دوبارهای است برهمان سخن پیشین: … و علی را نشانهی آشکار هدایت قرار دادم تا مردم را از گمراهی به در آورد، او را دری دانستم که هر کس بخواهد به حریم معرفت من درآید، از آن در داخل شود. او را خانهای قرار دادم که هرکس به آن وارد شود از آتش عذاب در امان میماند. ]کافی 4: 545[
بنابراین امنیت جانی و معنوی و روحانی و دینی و حقیقی و آخرتی، از آن کسی است که به حریم کعبه درآید درحالی که گوهر گرانبهای ولایت اهل بیت را در صدف جان داشته باشد و فراتر از این، اصلاً کعبهی حقیقی، که هر کس به حریم او درآید از عذاب و گمراهی در امان است، همان وجود نازنین و نورانی حضرت مولی الموحدین علی بی أبی طالب علیهالسلام است. مطلب، مهمتر و فراتر از آن است که مسلمانان در حجّ انجام میدهند. روج حجّ، ولایت امامان علیهمالسلام است. یک سال در موسم و مراسم حجّ، امام باقر علیهالسلام به مردمی که گرد خانهی خدا طواف میکردند، نگاه کرد و فرمود: در دوران جاهلیت نیز همینگونه طواف میکردند.
منظور امام روشن است. در ادامه امام فرمودند: همانا این مردم فرمان یافتهاند تا به گرد کعبه طواف کنند و سپس به نزد ما بیایند و ولایت و مودّت خویش را به آگاهی ما برسانند و یاری و نصرتشان را بر ما عرضه کنند. امام علیهالسلام پس از بیان این نکتهی مهم، این آیه را که دعای حضرت ابراهیم علیهالسلام درباره فرزندش اسماعیل است، تلاوت فرمود: خدایا دلهای مردم را چنان قرار ده که به سوی ایشان پر بکشد. ]ابراهیم: 37[
اجابت دعای حضرت ابراهیم به آن است که دلهای مردم به سوی فرزندان ابراهیم یعنی ائمه علیهمالسلام پر بکشد.
در ماجرایی که سَدیر نقل میکند به این موضوع باز هم تأکید شده است. او میگوید: من داشتم از مسجدالحرام خارج میشدم. امام باقر علیهالسلام را زیارت کردم که درحال داخل شدن به مسجدالحرام بود. آن حضرت دست مرا گرفت و رو به خانهی خدا کرد و فرمود: همانا مردم دستور دارند که به نزد این سنگها بیایند و به گرد آنها طواف کنند و سپس به نزد ما بیایند و ما را از ولایتشان آگاه کنند و این است سخن خداوند که میفرماید: و به راستی من نسبت به کسی که توبه کند و ایمان آورَد و عمل صالح انجام دهد و هدایت جوید، بسی آمرزندهام. ]طه: 82[
سپس امام به سینه مبارک اشاره فرمود و گفت: بعنی به ولایت ما راه جوید.
سپس به من فرمود: ای سَدیر، من اینک کسانی را که مردم را از دین خدا باز میدارند، به تو مینمایانم.
آنگاه به ابوحنیفه و سفیان ثوری (دو نفر از دانشمندان سنّی و خود فروخته) نگریست درحالی که هر یک در مسجدالحرام حلقهای و مجلسی تشکیل داده بودند. سپس فرمود: اینان همان کسانی هستندکه مردم را از دین بازداشتهاند؛ بی آنکه هدایتی از جانب خدا داشته باشند و یا کتاب آشکاری نزدشان باشد. اینان مردمان پلیدی هستند که اگر در خانهشان مینشستند ]و دست از فریب مردم برمیداشتند[ چنان میشد که چون مردم به هر سو میرفتند کسی را نمییافتند تا آنان را از دین خدا و رسول خبر دهد، ناگزیر به نزد ما میآمدند و ما هم ایشان را از دین خدا و رسول آگاه میکردیم. ]کافی 1: 392[
حج حقیقی آن است که حاجیان حین انجام آن مراسم ظاهری، معالم دینشان را نیز بیاموزند و آموزش درست دین جز از طریق وارثان قرآن و صاحبان سنت نبوی، یعنی ائمه علیهمالسلام مقدور نیست.
در تأکیدی دوباره بر این که روج و حقیقت حجّ رجوع به امام علیهالسلام است، آمده است که ذَریح یکی از یاران امام صادق علیهالسلام میگوید: به امام عرض کردم: خداوند در کتابش دستوری داده است که دوست دارم آن را عمل کنم. امام فرمود: کدام دستور؟ عرض کردم: همان که میفرماید: سپس باید تَفَث انجام دهند و نیز باید به نذرشان وفا کنند. امام فرمود: منظور از انجام تفث دیدار امام است و منظور از وفای به تذر، انجام این مناسک حج.
عبدالله بن سنان میگوید: من به خدمت امام صادق علیهالسلام رسیدم و معنای همین آیه را پرسیدم. فرمود: یعنی گرفتن ناخن و کوتاه کردن موی پشت لب و از این قبیل. عرض کردم: ذریح از شما روایت کرده است که فرمودید: باید تفث انجام دهند، یعنی امام را دیدار کنند و وفای به نذر، انجام مناسک حج است. امام فرمود: راست میگویی، ذریح هم راست میگوید. همانا قرآن ظاهر و باطن دارد. اما چه کسی میتواند آنچه را ذریح دربرمیگیرد، تحمل کند.
در آغاز اشارهای که بحث میان امام صادق علیهالسلام و ابوحنیفه شد. اکنون ادامه آن بیان میشود.
ابوبکر حضرمی که در آن مجلس حاضر بود، میگوید: از امام پرسیدم: معنای آنچه که فرمودید چه میشود؟ آن حضرت پاسخ دادند: …«وَ مَن دَخَلهُ کانَ آمِناً» فَمَن بایَعَهُ وَ دَخَلَ و مَسَحَ عَلی یَدَیهِ وَ دَخَلَ فی عُقذهِ أصحابِهِ کانَ آمِناً. سرانجام چنان خواهد شد که حضرت قائم –که جانهایمان فدایش باید- به مکه میآید و در کنار کعبه دعوتش را آشکار میسازد و در آن هنگام هرکس با آن حضرت بیعت کند و همراه او به حریم خانهی خدا درآید و دست مبارک او را مسح کند و در گروه یاران او قرار گیرد، البته در امان میماند.
منابع:
فاضلی، ن. “لذت گفت و گو با امام زمان”. مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ سوم، 1387.