روزی متوکل تصمیم گرفت برای چندمین بار امام هادی علیه السلام را اذیت کند. به همین دلیل ایشان را به قصرش دعوت کرد تا برنامهای اجرا کند که موجب کوچک شدن امام شود. در قصر رسم بود که وقتی مهمانی وارد می شود، خادمین، پردهها را به احترام او کنار بزنند و مهمان از میان مقامهای عالی رتبه و درباریان که به خاطر بزرگداشت او صف کشیدهاند، عبور کند. نقشهی خلیفه برای آزار رساندن به امام این بود که وقتی ایشان وارد شدند، هیچ یک از خادمان پردهها را کنار نزند تا با این کار به امام بیاحترامی شود. متوکل گمان میکرد با این دستور به امام نشان میدهد که برای ایشان ارزشی قائل نیست. به همین علت شخصی را به سراغ حضرت فرستاد که بگوید خلیفه میخواهد شما را ملاقات کند. حضرت نیز به راه افتادند. زمانی که امام هادی علیه السلام وارد قصر شدند، پردهها خود به خود کنار رفتند. اطرافیان خلیفه پیش خودشان فکر کردند که این ماجرا حتماً اتفاقی بوده و باد، پردهها را کنار زده است. خلیفه که انتظار این اتفاق را نداشت و به هدفش که همان تحقیر امام بود نرسید، چند روز بعد دوباره حضرت را دعوت کرد. باز همان ماجرا تکرار شد. یعنی بدون اینکه بادی وزیده باشد، پردهها کنار رفتند. نقشهی متوکل نه تنها شکست خورد، بلکه خود او پیش چشم حاضران خوار و خفیف شد. چرا که همه میگفتند زمانی که امام هادی علیه السلام وارد میشود پردهها به دستور خدا کنار میروند. اما درمورد متوکل که ادعا میکند خلیفهی مسلمانان است، این اتفاق رخ نمیدهد. متوکل که دید آبرویش از دست رفته و بر احترام امام افزوده شده است، دستور داد پردهها هنگام حضور امام به وسیله خادمان کنار زده شود تا این جریان بین مردم به صورت معجزه در نیاید.
چراغی را که ایزد بر فروزد هر آنکس پف کند ریشش بسوزد
با آل علی هر که درافتاد، وَر افتاد
آزار احترام اعتدال امام حسن عسگری علیه السلام امام رضا علیه السلام امام صادق علیه السلام امام موسی بن جعفرعلیه السلام امام هادی علیه السلام امیرالمؤمنین علیه السلام انس با قرآن و ائمه بی احترامی تفاخر حج حق الناس خجالت خدا خودپسندی دبستان دعا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سامرا سیره عملی شیعه شیعیان عاقبت اندیشی عبادت عبرت عجب غرور وتکبر و تواضع غیبت فحش فقر محبت مدینه مسلمان مهربان مهمان موسیقی مکافات عمل نفرین نماز پدر پدرو مادر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پیرمرد