زبان عجیب

مرد خراسانی چندین ماه نزد استادی می‌رفت و عربی یاد می‌گرفت. با وجود کار زیاد و گرفتاری خانواده و زندگی، با خودش قرار گذاشته بود که هر روز خدمت استاد برسد و زبان عربی بیاموزد. حالا با گذشت شش ماه، تلاشش به نتیجه رسیده بود. از اینکه می‌تونست عربی صحبت کند و عربی بفهمد، خوشحال بود. وقت رفتن رسید. مرد خراسانی آرام آرام وسایل سفرش را جمع کرد و به سمت مدینه راه افتاد. تا مدینه، بیشتر از چهار ماه فاصله بود. از ترس اینکه مبادا آنچه را که به زحمت یاد گرفته فراموش کند، با خودش عربی زمزمه می‌کرد و گاهی با هم‌سفرانش عربی حرف می‌زد. بالاخره آنان به مدینه رسیدند و مرد خراسانی لباس تمیز پوشید و عطر خوشبویی زد. سپس به خانه‌ی امام هفتم شیعیان رفت. او خوشحال بود که بالاخره تلاش چند ماهه‌اش نتیجه داده و می تواند با کلام زیبای عربی با امام زمان خود صحبت کند. وقتی به خانه‌ی امام رسید، با اشتیاق فراوان شروع به حرف زدن کرد و نتیجه‌ی زحماتش را به زبان آورد و به عربی با امام صحبت نمود. مدت زیادی نگذشته بود که امام موسی کاظم علیه السلام پاسخ دادند. مرد خراسانی متعجب شد. چند لحظه زبانش بند آمد و پس از کمی سکوت گفت: «یعنی شما… زبان ما را بلدید؟! شما با من به زبان مردم خراسانی و حتی بهتر، حرف می‌زنید. عجیب است! من ساده‌لوح را ببین که فکر می‌کردم باید با شما عربی صحبت کنم». ناگهان مرد خراسانی به فکر فرو رفت و با خودش گفت: «اگر اینطور نبود، آیا هرکسی از هر جای دنیا که می‌خواست خدمت امام برسد باید زبان عربی می‌آموخت؟! مگر می‌شود؟! افراد زیادی به دیدار امام می‌آیند. از سیستان، از چین، از هند، از اصفهان، از طرابلس و… . این‌طوری چه‌قدر سخت می‌شد. نه… !». مرد خراسانی در این افکار بود که امام فرمودند: «سبحان الله! اگر من این زبان را بهتر از تو ندانم، پس برتری علم من بر تو چیست؟ و با چه دلیلی شایسته‌ی امامت و خلافت هستم؟» مرد خراسانی شیفته‌ی کلام دلنشین امام شده بود و از اینکه ایشان حرف او را به خوبی می‌شنوند و همین‌طور به فارسی پاسخ می‌دهند، لذت می‌برد. او چشمش به دهان حضرت بود که امام فرمودند:

«هیچ شهری وجود ندارد که امام زبان مردمش را بلد نباشد».

آزار احترام اعتدال امام حسن عسگری علیه السلام امام رضا علیه السلام امام صادق علیه السلام امام موسی بن جعفرعلیه السلام امام هادی علیه السلام امیرالمؤمنین علیه السلام انس با قرآن و ائمه بی احترامی تفاخر حج حق الناس خجالت خدا خودپسندی دبستان دعا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سامرا سیره عملی شیعه شیعیان عاقبت اندیشی عبادت عبرت عجب غرور وتکبر و تواضع غیبت فحش فقر محبت مدینه مسلمان مهربان مهمان موسیقی مکافات عمل نفرین نماز پدر پدرو مادر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پیرمرد