حمله به خانه

در آن شب، یک ستاره هم در آسمان دیده نمی‌شد. همه جا آن قدر تاریک بود که به‌سختی می‌توانستم جلوی پای خودم را ببینم. وقتی به خانه‌ی موردنظر رسیدیم، در نزدم. بلکه از سربازها خواستم تا نردبان را به کنار دیوار بگذارند تا از آن بالا بروم. به من امر شده بود شبانه و بی‌اطلاع از صاحب‌خانه به آنجا حمله کنم. به بالای دیوار رسیدم. اما شدت تاریکی آن‌قدر بود که نمی‌توانستم جای پایی برای خودم پیدا کنم و هر لحظه امکان داشت به پایین بیفتم. ناگهان صدایی از داخل اتاق خانه به گوشم رسید: «کمی صبر کن تا برایت شمعی بیاورم». آن وقت بود که امام هادی علیه السلام را دیدم. ایشان لباسی کهنه و پشمی بر تن داشتند و معلوم بود که دقایقی قبل در حال خواندن نماز شب بوده‌اند. با شمعی در دست برگشتند درحالی‌که می‌دانستند نور آن می‌تواند جلوی پای مرا روشن کند تا به خانه‌شان حمله کنم. از دیوار پایین آمدم و گفتم: «خلیفه دستور داده تا خانه را بگردم. زیرا خبر رسیده شما در حال جمع آوری پول و اسلحه برای شورش علیه حکومت هستید». امام اجازه‌ی بازرسی خانه را دادند. من به همراه سربازان همه‌ی خانه را گشتیم اما جز دو کیسه‌ی دینار که یکی مُهر مادر حاکم بر روی آن بود چیز بیشتری پیدا نکردیم. آن وقت بود که امام فرمودند: «نزد من بیا!» امام هادی علیه السلام زیرانداز نماز خود را کنار زدند و شمشیری با غلاف چوبی را که متعلق به خودشان بود نشانم دادند و فرمودند: «آن را هم بردار». دو کیسه‌ی پول و شمشیر را پیش خلیفه بردم. او از مادر خود درباره‌ی کیسه دینار سؤال کرد. مادرش تأیید کرد که برای خوب شدن بیماری خلیفه، آن کیسه‌ی پول را به عنوان نذر به امام داده است. وقتی خلیفه دید به هدف شوم خود نرسیده، خجالت زده شد. سپس کیسه‌ی دینار دیگری به آن دو کیسه اضافه کرد و به من داد تا نزد امام برگردانم. وقتی خدمت ایشان رسیدم، عرض کردم از اینکه بدون اجازه و از دیوار وارد منزل شما شده‌ام معذرت می‌خواهم. من را ببخشید که مأمور به اجرای دستور خلیفه بودم. امام نیز فرمودند: «به‌زودی ستمکاران خواهند دانست که چه سرنوشتی در انتظار آنها خواهد بود».

آزار احترام اعتدال امام حسن عسگری علیه السلام امام رضا علیه السلام امام صادق علیه السلام امام موسی بن جعفرعلیه السلام امام هادی علیه السلام امیرالمؤمنین علیه السلام انس با قرآن و ائمه بی احترامی تفاخر حج حق الناس خجالت خدا خودپسندی دبستان دعا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سامرا سیره عملی شیعه شیعیان عاقبت اندیشی عبادت عبرت عجب غرور وتکبر و تواضع غیبت فحش فقر محبت مدینه مسلمان مهربان مهمان موسیقی مکافات عمل نفرین نماز پدر پدرو مادر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پیرمرد