دکلمه ۱

چندگاهیست وقتی می گویم:

«اللهم کل لولیک الحجه بن الحسن»

با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد

 چندگاهیست وقتی می گویم: «صلواتک علیه و علی آبائه »

به یاد مصیبت‌های اهل بیتت اشک ماتم نمی‌ریزم

چندگاهیست وقتی می‌گویم: «فی هذه الساعه»

دگر به این نمی‌اندیشم که در این ساعت

کجا منزل گرفته‌ای

چندگاهیست وقتی می‌گویم: «و فی کل الساعه»

دلم نمی‌سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست

 چندگاهیست وقتی می‌گویم: «ولیا و حافظا»

احساس نمی‌کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده

و قطره‌های اشکم را به نظاره نشسته است
چندگاهیست وقتی می‌گویم: «و قائدا وناصرا»

به یاد پیروزی لشکرت،

در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمی‌زند

 چندگاهیست وقتی می‌گویم: «و دلیلا و عینا»

یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی

چندگاهیست وقتی می‌گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا»

یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین،

من هم شاهد مدینه فاضله‌ات باشم

 چندگاهیست وقتی می‌گویم: «و تمتعه فیها طویلا»

  به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو

طعم عدالت را می‌چشند غبطه نمی‌خورم

 اما چندگاهیست دعای فرج را چندبار می‌خوانم

 تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد،

هم در جست و جویت باشم،

 هم سرپرستم باشی،

 هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم

وهم احساس کنم خدا در

نزدیکی من است…

و باز هم با شرم

می‌گویم : اللهم عجل لولیک الفرج 

یک سال دیگر هم گذشت

و چشممان به جمال مولای غایبمان روشن نشد…

و چرا بیاید؟ وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما شیعیان

در تمام سال از او غافلیم،

و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد می‏کنیم…

اما آقای ما

به روی سیاه‌مان نگاه نکن و به دست‌هایمان که خالی‌اند

و به زبانمان نیز گوش مسپار

که گناه‌کارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند،

قلب آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببین

که هر روز ـ صبح و شام ـ تو را می‌خوانند…